به خلبانها حسودیم می شه...چون فرصت اینو دارن که تو آسمون کشته بشن و جسدشون هم تو دریا دفن شه...
به یاد علی...
متأسفانه دیروز یه هواپیما اف ۱۴ تو بوشهر سقوط کرد و خلبانهاش شهید شدن. بر حسب اتفاق خلبانش از آشنایان بود.صبح که خبر رو به من دادن تا ساعت ها تمام بدنم بی حس بود. به بسیاری چیزها فکر کردم. بسیاری مسایل اومد تو ذهنم. هزاران چرا اومد تو مغزم.
از اینکه یه جوان، یه قهرمان و یه نخبه به این راحتی از دست میره آدم قلبش فشرده می شه. این هواپیماهای تاریخ مصرف گذشته و اصلا، اصل مطلب...چرا جنگ افزار و میل به جنگ؟
چرا؟ بشر از روز ازل خون و خونریزی تو ذاتش بوده و بهش عمل کرده و از قرار معلوم تا ابد هم می خواد با جدیت این کار رو انجام بده...
چرا نمی خوایم یاد بگیریم که میشه در عین تأمین منافع حداکثری، با صلح و دوستی با هم زندگی کرد؟
بخدا اینقد حرف هست تو دلم که می خوام بزنم اما صد حیف و دو صد افسوس که هیچ گوشی بدهکار این صحبتها نیست و تا ابد می خوایم یکدندگی و بشریتمون رو به به عالم و آدم ثابت کنیم.
بشری که بعد از 21 قرن ادعای تمدن هنوز شمشیر به هم میکشه بخدا همون انسان اولیه است با این تفاوت که ظاهرش یه خرده تفاوت کرده.
فقط از خدا می خوام که به خانوادشون صبر بده و هواشون رو داشته باشه که اطمینان دارم این اتفاق می افته.
روحشون شاد. فاتحه...
اونچه آدم رو می کشه، زیر آب رفتن نیست، زیر آب موندنه...