ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

چون درختی در زمستانم

چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی 
 هر چه برگم بود و بارم بود 
 هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود 
 هر چه یاد و یادگارم بود 
 ریخته ست 
 چون درختی در زمستانم 
 بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود 
دیگر اکنون هیچ مرغ پیر یا کوری 
 در چنین عریانی انبوهم آیا لانه خواهد بست ؟ 
دیگر آیا زخمه های هیچ پیرایش
 با امید روزهای سبز آینده 
 خواهدم این سوی و آن سو خست ؟
چون درختی اندر اقصای زمستانم 
 ریخته دیری ست 
 هر چه بودم یاد و بودم برگ 
 یاد با نرمک نسیمی چون نماز شعله ی بیمار لرزیدن 
 برگ چونان صخره ی کری نلرزیدن 
یاد رنج از دستهای منتظر بردن 
برگ از اشک و نگاه و ناله آزردن 
ای بهار همچجنان تا جاودان در راه 
 همچنان ا جاودان بر شهرها و روستاهای دگربگذر 
 هرگز و هرگز
 بربیابان غریب من 
 منگر و منگر 
 سایه ی نمناک و سبزت هر چه از من دورتر ،‌خوشتر 
 بیم دارم کز نسیم ساحر ابریشمین تو 
تکمه ی سبزی بروید باز ، بر پیراهن خشک و کبود من 
 همچنان بگذار 
تا درود دردناک اندهان ماند سرود من

 

مهدی اخوان ثالث

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد