ندادن بازخورد:
وقتى که از عملکرد افرادتان به آنان فیدبک نمى دهید، آنها را از داشتن فرصتى براى بهبود عملکردشان محروم مى سازید.
وقت نگذاشتن براى افراد تیم:
بله، شما به عنوان یک مدیر یا رهبر، مسئولیت هاى زیادى برعهده دارید، اما اگر افرادتان به
هنگام نیاز به شما دسترسى نداشته باشند، نخواهند دانست که چه باید بکنند و از راهنمایى و حمایتى که براى رسیدن به اهداف بدان نیاز دارند، بى بهره خواهند ماند.
آزاد گذاشتن بیش از حد افراد:
درست است که باید از مدیریت بر جزئیات پرهیز نمود، اما مراقب باشید که از آن طرف بام نیفتید.
حفظ تعادل، بهترین راهکار است.
صمیمیت بیش از حد:
گاهى لازم است درمورد افراد خود تصمیمات اکید اتخاذ کنید؛ اما اگر روابط شما با آنها بیش از حد دوستانه باشد، ممکن است آنها از این صمیمیت سوء استفاده کنند و تصمیمات شما را تحت تأثیر قرار دهند.
قصور در تعریف اهداف:
اگر اهداف براى افراد شما شفاف نباشد، آنها سردرگم خواهند شد و قادر نخواهند بود وظایف خود را با کارآیى بالا به انجام برسانند.
سوء تفاهم درمورد انگیزشها:
برخى از مدیران و رهبران به اشتباه تصور مى کنند که اعضاى تیمشان فقط براى دریافت دستمزد ماهیانه کار مى کنند؛ آنها توجه ندارند که پول، تنها عامل انگیزش نیست.
عجله در استخدام افراد جدید:
اگر در استخدام افراد جدید عجله کنید، ممکن است افرادى نامناسب را به تیم خود بیفزایید. این امر مى تواند باعث اتلاف وقت و پایین آمدن کارآیى سایر افراد تیم گردد.
رَهرو نبودن:
اگر در اوقات کارى به مکالمات تلفنى شخصى بپردازید، یا در مورد مافوق خود بدگویى کنید،
آیا مى توانید از افراد خود انتظار داشته باشید که چنین نکنند؟
عدم واگذارى کارها به دیگران:
اگر با این تصور که هیچکس بجزشما نمى تواند کارهاى کلیدى را انجام دهد، کارها را به دیگران
واگذار نکنید، فرصت کافى براى تمرکز بر "تصویر کلى" را، که مهمترین مسئولیت شماست، نخواهید داشت.
سوء تفاهم درمورد نقش خود:
هنگامى که مدیر یا رهبر یک تیم مى شوید، مسئولیت هاى شما نسبت به آنچه که قبل از آن بوده
است، بسیار متفاوت خواهد بود.