به ( شنبه ) که لرزید
و چشمان معصومانه کودکانش
لرزیده است قسمتی از آسمان من
لرزیده است پاره ای از جسم و جان من
لرزیده است خواب خوش کودکان شعر
آواره اند دسته ای از کفتران من
خوابیده اند در بغل داغ سنگ ها
یک دسته نور سرخ از این کهکشان من
اعصاب خط خط خطی این زمین سرد
پاشیده است مصرع و بیت و زبان من
فایز میان زخم دلت شروه سر بده
تابیت بیت غصه بپاشد نهان من
مرگ کدام پنجره دست ستاره بود؟
لالا بخواب کودک بی آشیان من
تقیه زنگنه( برازجان)