-
راننده تاکسی...
جمعه 7 تیرماه سال 1392 07:41
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه. راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد. نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس. از جدول کنار خیابون رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد. برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد. سکوت سنگینی حکم فرما بود...
-
نماز روباه...
جمعه 7 تیرماه سال 1392 07:38
هنگام سحر، خروسی بالای درخت شروع به خواندن کرد و روباهی که از آن حوالی می گذشت به او نزدیک شد. روباه گفت: تو که به این خوبی اذان می گویی، بیا پایین با هم به جماعت نماز بخوانیم. خروس گفت: من فقط مؤذن هستم و پیشنماز پای درخت خوابیده و به شیری که آنجا خوابیده بود، اشاره کرد. شیر به غرش آمد و روباه پا به فرار گذاشت. خروس...
-
بغداد رفتن ملا
شنبه 1 تیرماه سال 1392 00:15
روزی مردی نزد ملا آمده و به وی گفت: جناب ملا خواهش دارم نامه ای برای دوست من که در بغداد است بنویس. ملا سرش را جنباند و گفت: برو برادر.... من آنقدر کار دارم که دیگر فرصتی برای رفتن به بغداد برایم باقی نمانده است. مرد مذبور که متوجه مقصود ملا نشده بود گفت: ولی جناب ملا من از شما خواستم که فقط کاغذی به دوستم که در بغداد...
-
ظاهر و باطن
جمعه 24 خردادماه سال 1392 07:04
یه داستان تو بچگی خوندم که یه پسره دوست داشت پیشونیش مثه مانیتور افکارشو نشون بده....فکرشو بکن....اگه میشد چی میشد؟؟؟ البته یه روزی می رسه که دستگاه هایی ساخته میشه که افکار و ذهنیات ادم رو میخونه و پرینتشو میده دستت....البته یه چیزایی همین حالا هم هست....
-
حکایت...
پنجشنبه 23 خردادماه سال 1392 20:21
زشت رویی در آیینه می نگریست و می گفت: سپاس خدای را که مرا صورتی نیکو بداد. غلامش ایستاده بود و این سخن می شنید و چون او بدر آمد،کسی بر در خانه او را از حال صاحبش پرسید گفت:در خانه نشسته و بر خدا دروغ می بندد. عبید زاکانی
-
خوش شانسی یا بد شانسی...
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 23:21
کشاورزی چینی اسب پیری داشت که از آن در کشت و کار مزرعه اش استفاده می کرد. یک روز اسب کشاورز به سمت تپه ها فرار کرد. همسایه ها در خانه ی او جمع شدند و به خاطر بدشانسیش به همدردی با او پرداختند. کشاورز به آنها گفت: «شاید این بدشانسی و شاید هم خوش شانسی، فقط خدا می داند.» یک هفته بعد، اسب کشاورز با یک گله اسب وحشی از آن...
-
درویش و گدا...
سهشنبه 21 خردادماه سال 1392 23:17
روزی گدایی به دیدن صوفی درویشی رفت و دید که او بر روی تشکی مخملین در میان چادری زیبا که طناب هایش به گل میخ های طلایی گره خورده اند، نشسته است. گدا وقتی این ها را دید فریاد کشید: این چه وضعی است؟ درویش محترم! من تعریف های زیادی از زهد و وارستگی شما شنیده ام اما با دیدن این همه تجملات در اطراف شما، کاملا سرخورده شدم....
-
امید از آتش به بهشت رسید
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 23:24
امید عباسی، آتشنشان 35ساله در سال 79 به استخدام سازمان آتشنشانی تهران درآمد و سابقه فعالیت در ایستگاههای جیحون، کوهسار، مجیدیه و شهید باقری را دارد. شهید امید عباسی ظهر روز سهشنبه گذشته به ماموریت اطفای حریق در طبقه دهم یک ساختمان مسکونی اعزام شد و حین انجام ماموریت با دختربچه 8سالهای به نام «ریحانه» مواجه شد که...
-
زاد روز خیام مبارک...
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 23:38
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نه نشان خواهد بود زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
-
داشتن و ندانستن....
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 21:51
-
نقش ما...
جمعه 20 اردیبهشتماه سال 1392 19:51
-
روز خلیج فارس مبارک...
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 09:53
-
....
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 19:02
جامعه ای شایسته بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد.... مرحوم دکتر صدیقی
-
مقیاس...
دوشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1392 02:40
مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکرد و او آنرا به تنها بقالى روستا مى فروخت. آن زن روستایی کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت و همسرش در ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی مى خرید. روزى مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که...
-
چه خبر از شنبه؟؟؟
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 15:39
چند روز اول بعد زلزله به شدت همه اخبار زلزله رو منعکس می کردند و بازار جمع آوری کمک و بذل توجه به ایشان گرم بود...یه چند روزیه هیچ خبری ازشون نشنیدم...چه می کنند تو این گرما؟ آب از کجا میارن می خورن؟ مگه آب انباری هم سالم مونده؟ امکانات بهداشتیشون همونجوری هم بد بود بعد زلزله که خدا داند.... خدا ایشاله بهشون یه توان...
-
و امید هنوز در دل این مردمان هست...
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1392 00:35
پیرزن شنبه ای....
-
برای شمبه (شنبه)ای ها
شنبه 24 فروردینماه سال 1392 20:41
به ( شنبه ) که لرزید و چشمان معصومانه کودکانش لرزیده است قسمتی از آسمان من لرزیده است پاره ای از جسم و جان من لرزیده است خواب خوش کودکان شعر آواره اند دسته ای از کفتران من خوابیده اند در بغل داغ سنگ ها یک دسته نور سرخ از این کهکشان من اعصاب خط خط خطی این زمین سرد پاشیده است مصرع و بیت و زبان من فایز میان زخم دلت شروه...
-
...
جمعه 23 فروردینماه سال 1392 15:23
شهر شنبه ....فروردین 92 بعد زلزله...
-
باز هم زلزله...باز هم عزا...
پنجشنبه 22 فروردینماه سال 1392 20:14
زمین جرأت نمیکنه تو ایران یه کش و قوس کوچیک به خودش بده...یه دونه خونه سالم نمونده بود تو شنبه و چاهگاه و درویش و باغان....حالا اول هواگرمی چه مصیبتی باید بکشن...تو اذربایجان اول زمستون میاد تو بوشهر اول تابستون...از این وقت نشناسی زلزله گله دارم... امیدوارم مردم همیشه در صحنه کمک کنند و دوباره وطن و بسازند حتی با...
-
جهان سوم...
جمعه 4 اسفندماه سال 1391 10:36
-
جای گل خالی و گلدان بی نصیب..
پنجشنبه 28 دیماه سال 1391 09:20
خوشا آن که همچون تو مست از جهان می رود خوشا آن که مست از شراب الست از جهان می رود خوشا آن که همچون تو در خواب مست به دور از غم هر چه هست از جهان می رود واقعا وصف حال زنده یاد مهندس اکبر میرزاباقریان همینه.....روحش شاد...مردی واقعا کم نظیر....
-
موسی سوری...
جمعه 15 دیماه سال 1391 07:22
تقدیر مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران از زحمات موسی سوری/ مدیرعامل نفت و گاز پارس به افتخار بازنشستگی رسید ... موسی سوری مردی که چند سال پیش زمانی که رضا می خواست توی شرکت پایانه های نفتی استخدام شه اسمشو از عباس حیدری شنیدم...وصفی که عباس ازش کرد یه جمله بیشتر نبود " میگن خیلی حرف می زنه"...چند سال گذشت تا اون...
-
نمی دونم چرا یه حس عجیبی نسبت به این عکس دارم....
شنبه 9 دیماه سال 1391 23:41
-
آرام زندگی کن...
جمعه 17 آذرماه سال 1391 18:34
هیچ چیز در این جهان چون آب، نرم و انعطاف پذیر نیست. با این حال برای حل کردن آنچه سخت است، چیز دیگری یارای مقابله با آب را ندارد. نرمی بر سختی غلبه می کند و لطافت بر خشونت . همه این را می دانند ولی کمتر کسی به آن عمل می کند. انسان، نرم و لطیف زاده می شود و به هنگام مرگ خشک و سخت می شود. گیاهان هنگامی که سر از خاک...
-
یه ماموریت جدید...
جمعه 26 آبانماه سال 1391 17:43
حدود یه هفته است ماموریت جدیدی بهم واگذار شده و دوباره چالش های خاص اجرای پروژه در پیش است... احتیاج به دعا دارم...ممنون از نیت خیرتون...
-
...
سهشنبه 16 آبانماه سال 1391 00:50
مهتری گر به کام شیر در است شو خطر کن ز کام شیر بجوی یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت، مرگ رویاروی حنظله بادغیثی شاعر قرن سوم هجری قمری
-
هر جور نگاه کنی افکارتم اونجوری شکل می گیره
چهارشنبه 3 آبانماه سال 1391 18:56
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت؛ متوجه شد که همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یک دزد راه می رود ، مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند ، پچ پچ می کند ،آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض...
-
ما را تمام لذت هستی به جستجوست
دوشنبه 1 آبانماه سال 1391 08:07
در پشت چارچرخه ای فرسوده کسی خطی نوشته بود: " من گشته ام، نبود! تو دیگر نگرد، نیست ! " این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت چشمم برای این همه سرگشتگی گریست... چون دوست در برابر خود می نشاندمش تا عرصه بگوی و مگوی می کشاندمش در جستجوی آبی حیات؟ در بیکران این ظلمات آیا؟ در آرزوی رحم؟ عدالت؟ دنبال عشق؟...
-
کمال....
جمعه 28 مهرماه سال 1391 09:39
در نیویورک، در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمیشود... او با گریه گفت: کمال در بچه من \"شایا\" کجاست؟ هر چیزی که خدا می آفریند کاملاست. اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه...
-
راه یکی است و آن هم راستی است.
سهشنبه 25 مهرماه سال 1391 23:38