ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

زمانی برای گاز گرفتن اسب ها...

یک ضرب المثل قدیمی آلمانی می گوید:

" گاری که سر بالا می رود ، اسب ها همدیگر را گاز می گیرند "

این واقعیت با اینکه نباید باشد ، هست...
وقتی اوضاع سخت می شود اسب هایی که یک گاری را می کشند
به جای آنکه به یکدیگر کمک کنند تا بار را با هم به دوش بکشند
همدیگر رو گاز می گیرند
این کمکی به اوضاع نمی کند. اما اسب ها این را نمی بینند؛ چرا …؟ نمی دانم.

 

شوق پرواز

سریال شوق پرواز و عباس بابایی رو که می بینم خیلی دلم میگیره....البته آشنایی من با این بزرگوار به سالیان پیش بر می گرده...روزی که شهید شده بود رو من یادم میاد... خبرش رو که تلویزیون پخش کرد و ...تا سال 78 که با سعید بابایی آشنا شدم و یه کتاب از اون گرفتم راجع به شهید بابایی و به بخشی از عظمت روحی ایشون پی بردم... القصه... 

این روزها هم مملکت ما وضعیتش شبیه روزهای جنگه...میدون جنگ هم توی مرزهای جنوبیه..یعنی در منطقه عسلویه و کنگان...اما عباس بابایی رو نمی بینم! روحیه اش هم نیست...یه جوراییه..نمی چسبه به دل...نمی دونم چرا؟ یادش به خیر. تازه فاز 15 و 16 شروع شده بود.پیمانکارش هم قرارگاه خاتم بود..همه با هم کار می کردیم و هیچکی هم ادعای خاصی نداشت... اما اون روزهای گذشته و اغلب اون آدما عوض شدن... 

کاش بودن هنوز بابایی هایی که دولت بهشون منزل 3 خوابه می داد و اون می رفت تو 2 خوابه زندگی می کرد..دولت براش بلیط هواپیما می گرفت و اون با خودرو می رفت مأموریت...به زیر دستاش توجه می کرد..احترام می ذاشت...هواشونو داشت...هستنا ولی خیلی کمن...  

مغزم جوش میاره وقتی یکی ازم می پرسه عسلویه ضریبش چنده؟

این روزها بابایی ها می خوایم.فراوون...فراوون....  

ارزش واقعی انسان به چیست؟


(این کلام از جناب علامه جعفری نقل به مضمون است)
علامه محمد تقی جعفری (رحمه­الله­ علیه) می­فرمودند:عده­ ای از جامعه­ شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».برای سنجش ارزش خیلی از موجودات معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه­ی آن است. اما معیار ارزش انسان­ها در چیست.هر کدام از جامعه شناس­ها صحبت­ هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.بعد گفتند: وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ورزد.کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس­ها صحبت­های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (علیه­السلام) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ» / «ارزش هر انسانی به اندازه­ی چیزی است که دوست می­دارد».وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانه­ ی احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه­السلام) از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند . . .
حضرت علامه در ادامه می­فرمودند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی!!! پنجاه میلیونی!!!» . چقدر بدش می­آید؟ در واقع می­فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی­ ارزش است! اینجاست که ارزش «ثار الله» معلوم می­ شود. ثار الله اضافه­ ی تشریفی است . خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازه­ ی خدای متعال است.
حال به دور و بر خودمون نگاه کنیم..ببینیم ما ارزشمون چقدره؟

انواع دروغ



درشماره 9 مجله هفتگی توفیق درسال 1350 آقای دکترعباس توفیق مطلبی درباره دروغ دربخش ته مقاله نوشته بود که عینا در زیر نقل می شود:
دروغ هم مثل خیلی دیگرازاحتیاجات روزمره اجتماع ما انواع واقسام دارد.
نوع اول دروغ اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. ولی شما نمی دانید که من دروغ می گویم. این یک دروغ طبیعی است که درهمه کشورها هم همینطوراست.
نوع دوم دروغ اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. این دروغ هم باز قابل هضم است.
نوع سوم دروغ اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شماهم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگ ویم!!! این احمقانه ترین نوع دروغ است. دروغی که همه می دانند و کسی را فریب نمی دهد و فقط گوینده را مفتضح می کند و مردم را عصبانی.
ولی ازاین نوع دروغ مفتضحانه تر و احمقانه تر هم وجود دارد.
نوع چهارم دروغ اینست که من دروغ می گویم. من می دانم که دروغ می گویم. شما هم می دانید که من دروغ می گویم. من هم می دانم که شما می دانید که من دروغ می گویم. شما هم می دانید که من هم می دانم که شما هم می دانید که من دروغ میگویم!!!!