بسم رب الشهدا و الصدیقین
"یاد شهدا باید همیشه در فضای جامعه زنده باشد." (آنی-حایز اهمیت)
" رهبر معظم انقلاب"
مدیر کل محترم نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان بوشهر
با سلام و احترام
به استحضار می رساند با عنایت به اینکه مدرسه مقطع ابتدایی روستای چاهگاه از توابع شهر شنبه از سال 1361 تاکنون مزین به نام تنها شهید روستا، شهید بسیجی بزرگوار "اسداله اسدی" که در راه میهن اسلامی جان خویش را فدا نمود بوده است، در حال حاضر در بازسازی صورت گرفته در یک اقدام دور از شأن نظام و انقلاب اسم شهید بزرگوار از سردرب این مدرسه حذف و نام دیگری بر این مدرسه گذاشته شده است.
جناب آقای مهندس مرادی، حذف نام شهدا در مقطعی که خانواده های شهدا تنها دلخوش به این پاسداشت ها هستند مسلما نه در شأن نظام جمهوری اسلامی و نه مسوولین محترم آن است و مصداق کامل اقدامی خلاف توصیه رهبر انقلاب است و مسلما این عمل به نام جنابعالی و مسوولین این امر به ثبت خواهد رسید. در جاییکه در کشورهای دیگر که به طور مثال در جنگ جهانی سربازان خود را در راه مطامع و اهداف بشری از دست داده اند هنوز هم به احترام آنها بنای یادبود بنا می کنند این عمل بازتابی ناخوشایند در جامعه و حاصلی جز شکستن دل خانواده شهدا نخواهد داشت.
لذا بدین وسیله از آن مقام محترم تقاضا می شود ضمن دستور اکید بر ابقای نام سابق این مدرسه و حفظ حرمت شهدا و بازماندگان ایشان، به مسوولین امر یادآوری فرمایید هنوز چند سال بیشتر از دفاع مقدس نگذشته است که این چنین حرکاتی را شاهد هستیم. مسلم بدانید حفظ حرمت و نام شهدا در این مقطع تاریخی که کشور مورد تهدید بیگانگان و طماعان به این آب و خاک است از اولویت امور می باشد. باشد که با این دستور مساعد دعای خیر خانواده ها و اجر اخروی نصیب شما شود.
من الله التوفیق
خانواده شهید و جمعی از اهالی روستای چاهگاه
رونوشت: استاندار محترم جناب آقای مهندس حسنوند جهت استحضار و دستور مقتضی لطفا
مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان بوشهر جناب آقای حاجی زاده جهت استحضار و دستور مقتضی لطفا
مدیر کل آموزش و پرورش استان بوشهر جناب اقای رضایی جهت استحضار و صدور دستور مقتضی لطفا.
سه مسافر به رم رفتند. آنها با پاپ ملاقات کردند. پاپ از مسافر اول پرسید: «چند روز دراینجا می مانی؟»
مسافر گفت: «سه ماه.»
پاپ گفت: «پس خیلی جاهای رم را می توانی ببینی؟»
مسافر دوم در پاسخ به سئوال پاپ گفت: «من شش ماه می مانم.»
پاپ گفت: «پس تو بیشتر از همسفرت می توانی رم را ببینی.»
مسافر سوم گفت: «من فقط دو هفته می مانم.»
پاپ به او گفت: «تو از همه خوش شانس تری. زیرا می توانی همه چیز این شهر را ببینی.»
مسافرها تعجب کردند زیرا متوجه پاسخ و منطق پاپ نشدند.
تصور کنید اگر هزار سال عمر می کردید، متوجه خیلی چیزها نمی شدید زیرا خیلی چیزها را به تاخیر می انداختید. اما از آن جایی که زندگی خیلی کوتاه است، نمی توان چیزهای زیادی را به تاخیر انداخت. با این حال، مردم این کار را می کنند. تصور کنید اگر کسی به شما می گفت فقط یک روز از عمرتان باقی است، چه می کردید؟ آیا به موضوعات غیر ضروری فکر می کردید؟ نه، همه آنها را فراموش می کردید. عشق می ورزیدید، مراقبه می کردید زیرا فقط بیست و چهار ساعت وقت داشتید و موضوعات واقعی و ضروری را به تاخیر نمی انداختید.
شما چند روز در رم می مانید؟! چگونه زمان خود و سازمان یا شرکت را مدیریت می کردید؟ آیا آنقدر می مانید که به همه ابعاد آن برسید؟
چاک از یک مزرعهدار در تکزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار قرار شد که مزرعهدار الاغ را روز بعد تحویل بدهد.
اما روز بعد مزرعهدار سراغ چاک آمد و گفت:
«متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»
چاک جواب داد: «ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.»
مزرعهدار گفت: «نمیشه. آخه همه پول رو خرج کردم.»
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعهدار گفت: «میخوای باهاش چی کار کنی؟»
چاک گفت: «میخوام باهاش قرعهکشی برگزار کنم.»
مزرعهدار گفت: «نمیشه که یه الاغ مرده رو به قرعهکشی گذاشت!»
چاک گفت: «معلومه که میتونم. حالا ببین. فقط به کسی نمیگم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعهدار چاک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟»
چاک گفت:
«به قرعهکشی گذاشتمش. ۵۰۰ تا بلیت ۲ دلاری فروختم ۸۹۸ دلار سود کردم.»
مزرعهدار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم.»