ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

بشنو از نی چون حکایت می کند...

بشنو از نی چون حکایت می کند       شیعه را در خون روایت می کند


شیعه یعنی سابقون السابقون         شیعه یعنی یک تپش عِصیان و خون


کربلا بر شیعه نامکشوف نیست        حکمتش جز امر بالمعروف نیست


گفت مولا کلُ ارضٍ کربلا                  شیعه یعنی غربت و رنج و بلا


شیعه باید آب ها را گِل کند            خط سوم را به خون کامل کند


خط سوم خط سرخ اولیاست           کربلا بارزترین منظور ماست


شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد    پرچم خون رنگ عاشورا چه شد 


شیعه یعنی امتزاج نار و نور          شیعه یعنی رأس خونین در تنور


شیعه یعنی دِعبِل چشم انتظار   می کِشد بر دوش خود چل سال دار


شیعه یعنی عشق بازی با خدا        یک نیستان تک نوازی با خدا


شیعه یعنی نشئه ی جام بلا               شیعگی یعنی قیام کربلا


کربلا گفتم کران را گوش نیست     ورنه از غم بلبلی خاموش نیست


بلبلان چهچه ز ماتم می زنند          روز و شب از کربلا دم می زنند


هر نظر بر غنچه ای تر می کنند    یادی از غوغای اصغر می کنند


گفت بابا بی برادر مانده ای       بی کس و بی یار و یاور مانده ای


گر تو تنهایی بگو من کیستم            اصغرم اما نه اصغر نیستم


خیز و اسماعیل را آماده کن     سجده ی شکری بر این سجاده کن


ای پدر حرف مرا در گوش گیر      خیز و این قنداقه در آغوش گیر


خیز و با تعجیل میدانم ببـَر             بر سر قبــر شهیدانــم ببـَر


تشنه ام اما  نه بر آب فرات         آب می خواهم  ولی آب حیات


آب در دست کمان دشمن است     تیر آن نامرد احیای من است


آتش اقیانوس را آواز داد                    آخرین ققنوس را پرواز داد


بر زبانش شعله ی آه و عطش        شد ز تیغ کین گلویش آب کش


خون اصغر آسمان را سیر کرد       خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد


کربلا می مُرد اگر زینب نبود        شیعه می پژمرد اگر زینب نبود


ای پرستار پرستوهای من          مرهم زخم  تکاپوهای من


ای زبان صدق و تصدیق و صفا        اولین بیمار چشمت مصطفی


عصمت زهرا عزیز مرتضی             در تو جاری رستخیز مرتضی


عصر عاشورا علم در دست توست   کرسی و لوح و قلم در دست توست


ظهر عاشورا که زیر خنجرم            دست بگشا سایه افکن بر سرم


غنچه ها را گرچه پرپر کرده ام        کوله بارت را سبک تر کرده ام


شیعه یعنی هفت وادی اضطراب    شیعه یعنی تشنگی در شط آب


آب گفتم تشنگی بیداد کرد            کودکم بی تاب شد فریاد کرد


کیست این ساقی که بی دست آمده   از سبوی تیغ سرمست آمده


کیست این ساقی که بر خون پا نهاد     تیرها را دید و پیشانی گشاد


کیست این ساقی که بر خود پا گذاشت   آب را در حسرت لب ها گذاشت


لبیک یا حسین...

ای عندلیبان گلشن خراب است

آهسته نالید اصغر به خواب است

از داغ اصغر دل خون رباب است

لای لایی از سفر برگشته رودم

شیر از پیکان کافر خورده رودم

گهواره خالی اصغر  نه پیداست

یاران چه سازم رودم نه اینجاست

در باغ رضوان در نزد زهراست

اهل مدینه یک سر بیایید

ما بی کسان را یاری نمایید

خاک مصیبت بر سر نمایید

یاران غربت زینب رسیده

ظلم و ستم ها بسیاری دیده

بار مصیبت قدش خمیده