ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

خط پایان داستان هسته ای

سرانجام  کش و قوس پرونده هسته ای ایران و قدرت های جهانی دیشب با کنفرانس خبری آقای ظریف و خانم موگرینی به خط پایان رسید. دستاوردهای ما چه بود و قدرت های جهانی تونستند ما رو بکجا برگردونند رو کاری نداریم. اما اونچه پر از بتن شد 12 سال از سالهای طلایی عمر من بود که با هیچ دستگاه حفاری نمیشه دیگه چاره ای براش اندیشید. دوازده سالی که تو یه بلاتکلیفی محض گذشت. نمیدونم واقعا اگر این تحریم ها نبود چه اتفاقی ممکن بود بیفته ولی فکر می کنم جای بهتری می تونستیم باشیم. شاید هم این توفیقی بود برای بالغ شدن ملت ما.

به هر حال جبر هم  تو زندگی  آدم جایی برا خودش داره و اختیار ما هم محدود...

الان دقیقا نمیدونم  شادی چه بخشی از حسی رو که دارم رو به خودش اختصاص می ده...

اما یه نکته رو نمی تونم بهش فکر نکنم. این راهی که ما میریم تهش کجاس؟؟؟

دنیای این روزای من...

ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهدحالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبودور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوه چشمت فریب جنگ داشتما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروزما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکردجانب حرمت فرو نگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظاما محصل بر کسی نگماشتیم